به عنوان مثال، گندم تولید شده در استرالیا و اوکراین، در اندونزی و ترکیه به آرد تبدیل می شود و سپس برای تهیه نودل در چین و نان در آفریقا و خاورمیانه صادر می شود.
این زنجیرههای ارزش جهانی (GVC) تولیدکنندگان مواد غذایی را به مصرفکنندگان در سراسر جهان متصل میکند و به ارائه منابع پایدار مواد غذایی و منسوجات همراه با انتخاب بیشتر برای مصرفکنندگان کمک میکند و در عین حال برای تولیدکنندگان هم درآمد ایجاد میکند.
در واقع قرن هاست که غذا از قاره ها عبور کرده است و با رفتن از «جاده ابریشم یا جاده شاهی ساسانیان» که چین را با اروپا پیوند میداد، به عملیات فعلی که توسط شرکتهای چندملیتی (MNC) اداره میشود، تغییر ماهیت داده است. بشریت شاهد این بود که چگونه تجارت کالا بهعنوان مشتق تشکیلدهنده جهانیشدن به فرایند بین المللی شدن شرکتها شتاب بخشیده است علیرغم این واقعیت که کشاورزی در اکثر کشورهای در حال توسعه تغییرات عمیقی را تجربه میکند، همه زیر بخشهای کشاورزی از یک بخش بهرهوری سنتی به یک بخش بهره وری مدرن تغییر نکردهاند موارد فوق یک چالش بزرگ است زیرا کشاورزی همچنان ابزاری حیاتی برای توسعه پایدار و کاهش فقر است .
در این میان، نقش زنجیره های ارزش افزوده جهانی در تجارت بین المللی در حال افزایش است. شکاف توسعه بین اقتصادهای بسیار توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه به این معنی است که تنها محصولاتی که اقتصادهای کمتر توسعه یافته می توانند با آن در عرصه بین المللی رقابت کنند، محصولات کشاورزی هستند. علاوه بر این، ادغام در زنجیره های ارزش افزوده جهانی عامل مهمی در دستیابی به مزیت های نسبی در تجارت و بهبود رقابت صادرات است. تأثیر یکپارچگی در زنجیرههای ارزش جهانی بر تغییرات مزیت نسبی کشورهای در حال توسعه در تجارت جهانی کشاورزی را نمیتوان نادیده انگاشت.
ارزش افزوده خارجی در صادرات ناخالص کالاهای کشاورزی کشورهای در حال توسعه عامل مهمی در تقویت موقعیت صادراتی آنها بوده و با افزایش پیچیدگی محصول، اهمیت ادغام در زنجیرههای ارزش جهانی افزایش مییابد. البته استراتژی های رقابتی در پیکربندی زنجیره های ارزش جهانی نقش دارند. طرفه اینکه همه کشورهای شرکت کننده در تجارت خارجی نتوانسته اند با موفقیت یکسان در زنجیره های ارزش جهانی ادغام شوند. این امر تا حد زیادی در مورد تجارت مواد غذایی و سایر کالاهای صنعت کشاورزی صادق است.
بر اساس گزارش اخیر آنکتاد؛ ارزش صادرات مواد غذایی جهان طی دوره 26 ساله (1995-2020 ) بیش از سه برابر شده است (به طور متوسط حدود 13.2٪ در سال)، این در حالی است که افزایش ارزش صادرات مواد غذایی از کشورهای در حال توسعه به تقریباً پنج برابر آن رسیده است. بنابراین، سهم صادرات مواد غذایی از کشورهای در حال توسعه در تجارت جهانی افزایش یافته، از سویی سهم کشورهای در حال توسعه در صادرات مواد غذایی جهان روند صعودی ثابتی داشته است. در نیمه دوم دهه 1990 حدود 32 درصد نوسان داشت در حالی که پس از سال 2010 تقریباً به 40 درصد رسید.
متوسط سهم سالانه صادرات مواد غذایی از کشورهای در حال توسعه بین سالهای 1995 تا 2020 حدود 36.2 درصد بوده که تا سال 2008 این سهم کمتر از حد متوسط بوده است و از سال 2009 ارزش سهم صادرات مواد غذایی کشورهای در حال توسعه از مقادیر متوسط فراتر رفته است. در سال 2017، کشورهای در حال توسعه با 41.2 درصد بیشترین سهم از صادرات جهانی غذا را به خود اختصاص دادند. افزایش سهم کشورهای در حال توسعه در صادرات مواد غذایی جهان بین سال های 1995 تا 2020 معادل 9 درصد بوده است.
بیشترین بخش مواد غذایی صادراتی (متوسط سهم در دوره مورد بررسی 19.2 درصد در سال) از قاره آسیا به همراه اقیانوسیه بوده و این گروه نیز بیشترین افزایش سهم صادرات مواد غذایی عرضه شده به بازارهای خارجی را داشته است. صادرکنندگان غذای لاتین و آمریکای جنوبی نیز سهم قابل توجهی با نرخ متوسط سالانه 13.7 درصد داشتند که سهم آنها از صادرات جهانی غذا را بیش از 3 درصد افزایش داده، از سوی دیگر، سهم صادرات مواد غذایی از کشورهای آفریقایی ثابت باقی مانده است.
در صادرات کالاهای کشاورزی جهان، سهم کشورهای در حال توسعه بین سالهای 1995 تا 2020 بین 28 تا 41 درصد بوده که به میانگین سالانه 34 درصد رسیده است. از سال 2001 تا 2011، سهم صادرات کالاهای کشاورزی از کشورهای در حال توسعه روندی صعودی را توصیف کرد که سپس سقوط کرد. در سال 2013، سهم 2.5 درصد در دوره یک ساله و 1.3 درصد بیشتر در سال بعد کاهش یافت. بازگشت به روند صعودی از سال 2017 رخ داده است، اما هنوز به قله های 2011-2012 نرسیده است.
در مورد تجارت کالاهای کشاورزی، قاره آسیا با اقیانوسیه با میانگین 23.6 درصد در سال بین سالهای 1990 تا 2020 بیشترین سهم را در صادرات جهانی داشتند. بیشترین افزایش (به تقریباً 4 درصد) در سهم مواد خام کشاورزی صادراتی متعلق به به صادرکنندگان از آمریکای لاتین و جنوبی، میباشد.
بنابراین، از اواسط دهه 1990، ما می توانیم روند واضحی را مشاهده کنیم که شامل اهمیت روزافزون گروهی از کشورهای در حال توسعه در صادرات جهانی مواد غذایی و مواد خام کشاورزی است. در سال 1995، سهم آنها در صادرات مواد غذایی 31.2 درصد بوده و با 9 درصد افزایش به 40.1 درصد در سال 2020 رسیده است.
در همین مدت، سهم کشورهای در حال توسعه در صادرات مواد خام کشاورزی با 7.6 درصد افزایش از 30.6 درصد به 38.2 درصد رسیده است. در هر دو مورد، دوره سریعترین رشد مشارکت بین سالهای 2000-2010 بود. پس از سال 2010، سهم کشورهای در حال توسعه در صادرات مواد غذایی تثبیت شد.
ثانیاً، تغییرات در موقعیت کشورهای در حال توسعه در صادرات جهانی محصولات کشاورزی در پاسخ به عوامل بسیاری رخ می دهد که از جمله عوامل مهم درجه یکپارچگی در زنجیره ارزش جهانی است که با سهم ارزش افزوده خارجی در صادرات ناخالص اندازه گیری می شود.
پس از سال 2010، قدرت پیوندهای تولید ضعیف شد و سهم تجارت جهانی کشاورزی کاهش یافت. بنابراین، میتوان دریافت که افزایش سهم ارزش افزوده خارجی در صادرات ناخالص کالاهای کشاورزی کشورهای در حال توسعه عامل مهمی در تقویت موقعیت صادراتی آنها در این بخش بوده است. در همین حال، می توان نشان داد که قوی ترین حلقه ها در زنجیره های ارزش جهانی در کشورهای در حال توسعه اروپای مرکزی و شرقی و آسیا رخ داده است. زنجیره های اروپایی نیز پایدارترین و در تغییرات سهم ارزش افزوده خارجی کمترین میزان را داشتند.
صنعت غذا و نوشیدنی بزرگترین بخش تولیدی اتحادیه اروپا از نظر شغل و ارزش افزوده است. زیرا اتحادیه اروپا دارای مازاد تجارت مواد غذایی است. در 10 سال گذشته، صادرات غذا و نوشیدنی اتحادیه اروپا دو برابر شده و به بیش از 182 میلیارد یورو رسیده است و به تراز مثبت تقریبا 30 میلیارد یورو کمک کرده است. علاوه بر این، این بخش به طور قابل توجهی از فرصت های ارائه شده توسط بازار واحد اتحادیه اروپا سود می برد که 60 درصد از کل 513 میلیارد یورو صادرات اتحادیه اروپا را به خود اختصاص می دهد.کمیسیون اروپا بر روی بهبود رقابت پذیری بخش غذای اتحادیه اروپا و عملکرد بازار واحد غذا کار می کند. همچنین هدف آن ایجاد فرصت های تجاری جدید برای محصولات غذایی و نوشیدنی از طریق مذاکرات تجاری با کشورهای ثالث است .
کمیسیون اروپا در تلاش است تا رقابت پذیری بخش غذایی اتحادیه اروپا و عملکرد بازار واحد غذا (SMP Food) را بهبود بخشد.. همچنین تلاش می کند تا از طریق مذاکرات تجاری و گفتگوهای مختلف با کشورهای خارج از اتحادیه اروپا، فرصت های تجاری جدیدی برای محصولات غذایی و نوشیدنی ایجاد کند . زنجیرههای ارزش در آمریکای لاتین و آسیا ثبات کمتری داشتند که در نوسانات نسبتاً زیاد سهم آنها در صادرات جهانی کشاورزی منعکس شد.
زنجیرههای ارزش آفریقا کلید باز کردن بهرهوری، تعمیق یکپارچگی اقتصادی و تقویت انعطافپذیری آن در برابر شوکها را در اختیار دارند این بدان معناست که تولیدکنندگان آفریقایی تنها بازیگران حاشیه ای در شبکه های تولید بین المللی هستند. کل قاره 1.7 درصد از مشارکت زنجیره ارزش جهانی را در سال 2019 در مقایسه با 1.5 درصد در سال 2000 به خود اختصاص داده است. در حال حاضر، کشورهای آفریقایی عمدتاً با صادرات منابع طبیعی خام و کالاهای کشاورزی در زنجیره ارزش جهانی مشارکت دارند که سایر کشورها سپس آنها را پردازش و تولید می کنند.
همهگیری COVID-19 یادآور این بود که زنجیرههای ارزش منطقهای چقدر برای تابآوری اقتصادی مهم هستند. بنظر می رسد تقویت زنجیرههای ارزش منطقهای در کشورما به سه اولویت کلیدی بستگی دارد: مشارکت بخش خصوصی، بسیج منابع و ادغام قارهای که در عمل، اقدامات می تواند شامل موارد ی نظیر درگیر کردن بخش خصوصی برای ساده کردن فرآیندهای تجاری (مانند لجستیک) و تسهیل پذیرش راه حل های دیجیتال؛ همکاری و مشارکت بر اساس پروژه PPP تاکنون جواب نداده است. بسیج منابع داخلی لازم است، به عنوان مثال برای تقویت تولید منطقه ای از طریق تاسیس پایانه های مدرن مرزی، تدارکات عمومی، از طریق گسترش تخصیص بودجه بیشتر ومعکوس کردن افزایش هزینههای تجاری برای افزایش تولید منطقهای کالاهای استراتژیک و منطقیسازی چشمانداز سرمایهگذاری درون قاره ای یا معاهده های سرمایهگذاری دوجانبه، باشد. در طول دهههای گذشته، اکثر کشورها موافقتنامههای تجاری را هم در چارچوب چندجانبه سازمان تجارت جهانی و هم به صورت منطقهای منعقد کردهاند.
از سال 1990، و به موازات مذاکرات تجاری چندجانبه، تعداد موافقتنامههای تجاری منطقهای (RTA) در حال اجرا از کمتر از 25 به بیش از 350 مورد در سال 2022 افزایش یافته است. در گذشته، RTAها معمولاً بین کشورهای همسایه یا کشورهایی که تاریخ مشترکی دارند، منعقد میشد. با این حال، رویکردهای جدید شامل RTA در میان کشورهای قارههای مختلف و مگا RTA است که بسیاری از کشورها سهم بزرگی از تجارت جهانی را به خود اختصاص میدهند. ایران نباید و نمی تواند تحول تولیدی – صنعتی بخش غذای خود را به تاخیر بیندازد.
تقویت زنجیرههای ارزش منطقهای راهی قابل دستیابی برای تسریع فشار برای رفاه در سراسر این قاره است. کنارگذاشتن دولت و ظهور بازیگران جدید قدرتمند بهعنوان محرکهای سیاستهای کشاورزی (بهویژه بازیگران جامعه مدنی و بخش خصوصی) و ارتقای مشارکت های دولتی و خصوصی میتواند راهگشا باشد. جهتگیری مجدد سیاستهای کشاورزی برای اصلاح نارساییهای بازار و تأمین کالاهای عمومی (که بازار نمیتواند ارائه دهد)، رقابت را تنظیم میکند، فعالان را قادر میسازد به اطلاعات دسترسی داشته باشند، خدمات (اعتبارات کشاورزی، تضامین و بیمه) را توسعه داده و نابرابریها را کاهش دهند. این اهداف میتواند از طریق اقدامات مشترک و هماهنگ توسط دولت، بازار و تلاش های جمعی دنبال شود. از سوی دیگر بازیگران در حال تغییر موقعیت خود و بازتعریف نقش خود میباشندو زنجیره های جدیدی متمرکز تر شده اند و زنجیره های تازه ای هم بوجود آمده اند.
لذا بموازات اینکه بازیگران جامعه مدنی باید مواضع خود را ایجاد کنند، زنجیره ها هم باید مهارت های مذاکره بین المللی و تصمیم گیری خود را بهبود بخشند و به اطلاعات به روز دسترسی داشته باشند تا بتوانند به تدوین سیاست های عمومی که نیازها و انتظارات مردم را برآورده می کند، کمک کنند. در این میان، دولت باید بتواند با تقویت شرکتهای تامین کننده کالاهای استراتژیک و حل بحران بدهی و ناترازی شان، و تقویت مناسبات بانکداری بین الملل، مشروعیت خود را به عنوان بازیگری که مستقیماً در موضوعاتی مانند حمایت اجتماعی، ذخایر امنیت غذایی، بهبود اعتبارات کشاورزی و غیره مداخله میکند، به دست آورد.
اقدامات کنونی برای یکپارچهسازی سیاستهای تجاری منطقهای از طریق موافقتنامههای مشارکت اقتصادی کافی نیست و چالشهای جدیدی را برای کشورایجاد میکند. رقابت بر سر بازارهای کشاورزی ، و به دست آوردن توان گمرکی به سطح باز بودن تجارت کشاورزی در کشور بستگی دارد که همچنان بسته مانده است. ایجاد ظرفیت های مالی جدید، انعطافپذیری، لجستیک قوی و همکاری میتواند به کاهش شوکها و در نتیجه افزایش انعطافپذیری کمک کند.