این گزارش یا شکوایه فقط جنبه اقتصادی دارد تا هدف و مسیر مشخصی را طی کند وگرنه فساد در تمام ارکان غیراقتصادی نیز رخنه دارد که بماند برای گزارشی دیگر.
وزیر ارجمند فرهنگ دولت چهاردهم
ریاست ارجمند سازمان بازرسی کشور
اگر بند پ در گذشته با گزیدن لَب و سرخی گونه همراه بود، چند سالی است که سینهی بسیاری را سپر کرده و در تئاتر نیز افتخاری برای دریافت کمکهزینه و تماشاخانه و رسانه و پژوهش سفارشی و داوری جشنواره و تیمهای محفلی به شمار میآید.
معدل نسبی اجراها، تمرینها، گروهها، دانشجویان، دانشآموختگان و هنرمندان واقعی با معدل قطعی و قحطی بودجه تئاتر همخوانی ندارد.
با این نگاه از دولت اصلاحطلبی که به دنبال اصلاح مدیریت کشور است و سازمان بازرسی که گویا سالهاست تئاتر را رها نموده، درخواست میشود که هنرمندان بیمواجب نمایش را از بیداد بیعدالتی سالهای گذشته رها سازند؛ با چند پرسش ساده:
پرسش نخست:
دانشجوی نمایش هم میداند که بودجه یکسال تئاتر کشور، حتی معادل بودجه یک سریال مناسبتی نیست اما همین بودجه قطرهچکانی در سالهای گذشته به جیب چه کسانی رفته که اداره هنرهای نمایشی حتی جسارت انتشار فهرست آن را ندارد و انجمن خصولتی هنرهای نمایشی نیز جسارت انتشار فهرست شورای خود را ندارد؛ همان شورایی که اختیار پول و مدیریت و امکانات تئاتر کشور را با یک محفل خودی در اختیار گرفته است.
یک هنرمند در سال چندصد میلیون کمکهزینه دریافت میکند، یک هنرمند زیر ده میلیون و صدها هنرمند هم سالهاست رنگ کمکهزینه را ندیدهاند. آیا بودجه تئاتر برای کل اهالی تئاتر نیست؟
پرسش دوم:
تماشاخانههای دولتی به ویژه سالنهای تئاترشهر همچون بودجه هنرهای نمایشی در اختیار شورایی مخفی است که هیچکس از آن خبر ندارد مگر خودشان و انتخابها هم جنبه اقتصادی دارد چراکه پس از اجرا، هنرمندانِ سالن دولتی روانه دریافت کمکهزینه میشوند اما نکته اینجاست که هم جسارتی برای معرفی شورا نیست و هم بخش زیادی از هنرمندان حرفهای، چند دهه است روی اجرا در سالن دولتی را ندیدهاند اما گاهی یک هنرمند سالی ۱ تا ۲ اجرا در تئاترشهر و دیگر تماشاخانههای دولتی دارد.
چرا تماشاخانههای عمومی که برای کل اهالی تئاتر است، در اختیار شماری اندک و شورای محفلی اداره میشود و عمده هنرمندان سالها در نوبت واهی آن ماندهاند؟
پرسش سوم:
چرا هنرمندانی که هزینه گزاف تماشاخانه خصوصی میپردازند، از کمکهزینه شورای محفلی بینصیب هستند؟
هر سالن خصوصی در هر شب بین ۲ تا ۵ نمایش را روی صحنه دارد و از هر نمایش بین ۵ تا ۲۰ میلیون تومان دریافت میکند. تئاتریها برای شمول هنرمند بودن حدود ۲ هفته اجرا میکنند در حالی که فروش عمده نمایشها به هزینه ۱ شب سالن هم نمیرسد و با این نگاه، بیشتر اجراها ورشکستهاند چون امکانات دولتی تئاتر در اختیار اندکی سفارشی است.
اگر بودجه برای سالن دولتی است، دولت حق ندارد با اسم نظارت، تئاتر خصوصی را سانسور کند.
پرسش چهارم:
چرا بودجه جشنواره فجر به طور محفلی و سلیقهای تقسیم میشود؟ مگر جشنواره عمومی و برای همهی اهالی تئاتر نیست؟ چه شد شعار تئاتر برای همه؟! چرا با تقسیمبندی هر بخش، یکی برای تکاجرا، چندصد میلیون دریافت میکند و یکی با همان تکاجرا، ۵ میلیون تومان؟
پرسش پنجم:
کمک میلیاردی دولتهای گذشته به خانه تئاتر در جیب چه کسی است و چرا خانهی تئاترِ همه، توسط یک فرد تصمیمگیری میشود؟
برای عمارتی به اسم اهالی تئاتر، دولتهای پیشین را دوشیدند تا آن را بسازند که امروز با قیمتی مولتی میلیاردی فقط در اختیار موسس باشد تا دروازه آن را بسته و در خانه خود بنشیند؟
اگر خانهی خصوصی دولتسازِ تئاتر، وقف عام بود، نباید سند آن شخصی، و اختیار و تصمیمگیریهایش خانوادگی میشد.
عمارت اهالی تئاتر را که هر طبقهاش میلیاردها تومان ارزش دارد، از دست فرد خارج و به صاحب اصلی (تئاتریها) بازگردانید.
پرسش ششم:
آیا رسانههای دولتی تئاتر که با بودجه بیتالمال و برای هنرمندان تئاتر تغذیه میشود، باید در اختیار یک حزب و دسته و تیم باشد که خبر انتشار چندباره لباس یک بازیگر و یا نمایش و مراسم خودی را بر اتفاقهای رسمی نهخودی برتر بدانند؟!
سیاستگذاران و ناظران ارجمند..
پول و امکانات تئاتر باید برای همهی اهالی تئاتر باشد. تئاتر را پس از ۴۵ سال مدیریت مافیایی مخفی و دولتی نجات دهید.
اگر همتی هست، ابتدا فهرست کمکها و شوراهای محفلی و سپس بانک اطلاعاتی هنرمندان برای تقسیم بودجه منتشر شود.