امروز روز جهانی آب است، این مایه حیات که امروز به یکی از بزرگترین چالشهای کشور تبدیل شده است. به عنوان مثال حجم آب سدهای پنجگانه تهران به ۲۷۲ میلیون مترمکعب رسیده است. این میزان فقط ۱۳ درصد حجم عادی این سدهاست. به گفته «بهزاد پارسا» مدیرعامل شرکت آب منطقهای تهران، ذخیره سدهای امیرکبیر (کرج) و لتیان در شرق تهران به پایینترین حجم خود رسیده، موضوعی که از زمان بهرهبرداری این سدها تاکنون بیسابقه بوده و ناشی از بارشهای اندک امسال و نیز تداوم خشکسالی است.
ذخایر سد کرج به عنوان تأمینکننده آب شرب حدود پنج میلیون نفر در استان تهران نسبت به سال گذشته، ۵۶ درصد کاهش یافته است. میزان آب در سد کرج فقط ۸ درصد از ظرفیت کل سد را پر کرده است.
نگرانیها در خصوص ذخایر آبی کشور در حالی است که سیاستگذاران از یکسو بر خودکفایی در تولید محصولات اساسی تأکید دارند و از سوی دیگر کاهش مصرف آب و افزایش بهرهوری را هدفگذاری کردهاند. آیا این دو رویکرد میتوانند همزمان محقق شوند؟ بررسی اسناد بالادستی و رویکردهای مبتنی بر ارزش افزوده نشان میدهد این سیاستها دچار ابهام و تناقضهای جدی هستند که ممکن است نهتنها تهدیدی برای امنیت غذایی کشور باشند، بلکه بحران آب را نیز تشدید کنند.
مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب و اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران در بخشی از «دستورالعمل برآورد و تحلیل شاخصهای بهرهوری آب در پیادهسازی سند ملی بهرهوری آب» تناقضهای موجود در سیاستهای بهرهوری آب را بررسی کرده و به این پرسش پاسخ میدهد که چگونه میتوان میان حفظ منابع آب و تأمین امنیت غذایی تعادل برقرار کرد؟
دوگانه آب کمتر _ تولید بیشتر
یکی از اساسیترین مشکلات سیاستگذاری در حوزه آب، تضاد میان افزایش تولید محصولات اساسی و کاهش مصرف آب است. اسناد بالادستی مانند «سند ملی امنیت غذایی» و «سیاستهای کلی نظام در بخش کشاورزی» بر خودکفایی در تولید محصولات راهبردی مانند گندم، برنج و ذرت تأکید دارند. این در حالی است که «سیاستهای کلی نظام در بخش منابع آب» و «سند الگوی کشت»، کاهش مصرف آب را بهعنوان یک اولویت حیاتی مطرح کردهاند.
اما آیا میتوان همزمان تولید محصولات پرمصرفی مانند گندم و برنج را افزایش و مصرف آب را کاهش داد؟
بررسیها نشان میدهد در بسیاری از مناطق کشور، میزان مصرف آب برای تولید این محصولات بسیار بیشتر از ظرفیت منابع تجدیدپذیر است. در شرایط خشکسالی و کاهش منابع آب زیرزمینی، تأکید صرف بر خودکفایی محصولات اساسی، نهتنها پایدار نخواهد بود، بلکه بحران زیستمحیطی و ناپایداری تولید کشاورزی را تشدید میکند.
دوگانه محصول با ارزش افزوده بالا _ محصول استراتژیک
یکی دیگر از چالشهای جدی در سیاستهای بهرهوری آب، اختلاف میان حمایت از محصولات اساسی و محصولات با ارزش افزوده بالاست. سیاستهای کلان کشور بر افزایش بهرهوری اقتصادی آب تأکید دارند، به این معنا که از هر مترمکعب آب، بیشترین ارزش اقتصادی به دست آید اما در عمل، بسیاری از محصولات اساسی مانند گندم، جو و برنج، از نظر اقتصادی ارزش افزوده بالایی ندارند. در مقابل، محصولاتی مانند پسته، زعفران و محصولات گلخانهای سودآوری بیشتری دارند و با همان میزان مصرف آب، درآمد بالاتری ایجاد میکنند.
برای مثال، یک مترمکعب آب که صرف تولید گندم میشود، در مقایسه با همین مقدار آب که برای تولید پسته استفاده میشود، ارزش اقتصادی بسیار پایینتری دارد. همین موضوع باعث شده کشاورزان در برخی مناطق کشور، بهجای تولید محصولات اساسی، به سمت محصولات پردرآمدتری مانند پسته و زعفران حرکت کنند، درحالیکه دولت برای تأمین نیازهای کشور، مجبور به واردات گندم و برنج با هزینههای بالاست.
شاخصهای نامنسجم بهرهوری آب
یکی از مشکلات سیاستگذاری آب، نبود یکپارچگی در معیارهای بهرهوری آب است. برخی از شاخصها، فقط بر اساس میزان تولید در واحد حجم آب تعریف شدهاند. این نوع بهرهوری که بهعنوان بهرهوری فیزیکی آب شناخته میشود، فقط نشان میدهد که عملکرد یک محصول در واحد آب چقدر است، اما معیارهای اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی را در نظر نمیگیرد.
شکل زیر میزان بهرهوری آب در آبیاری محصولات کشاورزی را نشان میدهد. همانطور که مشاهده میشود، تغییر ترکیب کشت میتواند بر شاخص بهرهوری فیزیکی تأثیرگذار باشد اما این شاخص بهتنهایی معیار مناسبی برای ارزیابی بهرهوری واقعی آب نیست.
برای مثال، اگر الگوی کشت کشور به سمت محصولاتی با بهرهوری فیزیکی بالا مانند هندوانه و سیبزمینی تغییر کند و کشت محصولاتی با بهرهوری فیزیکی پایین مانند زعفران و بادام کاهش یابد، شاخص بهرهوری فیزیکی ممکن است افزایش پیدا کند، اما به این معنا نیست که آب به شکل بهتری مصرف شده یا درآمد کشاورزان افزایش یافته است.
برخی محصولات مانند زعفران و پسته، حتی با وجود بهرهوری فیزیکی پایین، ارزش اقتصادی بالایی دارند. از سوی دیگر، بسیاری از محصولاتی که بهرهوری فیزیکی بالایی دارند، معمولاً پرمصرفتر بوده و ممکن است در سطح کلان، میزان مصرف آب را افزایش دهند. بنابراین، برای ارزیابی واقعی بهرهوری آب، فقط شاخصهای فیزیکی کافی نیستند و باید معیارهای اقتصادی و زیستمحیطی نیز در تحلیلها گنجانده شوند.
مسیر خروج از چالشهای بهرهوری آب
برای برونرفت از این چالشها، سیاستهای بهرهوری آب باید با نگاهی جامعتر بازنگری شود. نخستین گام، اصلاح سیاستهای اسناد بالادستی است تا میان تأمین امنیت غذایی و حفظ منابع آبی، تعادلی منطقی برقرار شود. سیاستگذاران باید الگوی کشت کشور را به شکلی تنظیم کنند که ضمن تأمین نیازهای غذایی، فشار کمتری به منابع آبی وارد شود.
یکی از راهکارهای پیشنهادی، توسعه کشاورزی فراسرزمینی است که میتواند بخشی از نیاز کشور به محصولات اساسی را از مناطقی که منابع آبی غنیتری دارند، تأمین کند. همچنین، اصلاح نظام مشوقها و یارانههای کشاورزی ضروری است تا کشاورزان بهجای کشت محصولات پرآببر و کمبازده، به سمت محصولاتی با بهرهوری بالاتر و مصرف آب کمتر سوق پیدا کنند.
علاوه بر این، توسعه دیپلماسی آب و همکاریهای منطقهای در مدیریت منابع آبی، میتواند نقش مؤثری در کاهش بحران آب داشته باشد. در شرایطی که ایران با محدودیتهای جدی در منابع آبی مواجه است، سیاستگذاری در حوزه بهرهوری آب باید با هماهنگی بینبخشی و نگاه جامعنگر انجام شود. تصمیمگیریهای ناهماهنگ و جزیرهای، نهتنها منابع آب کشور را با خطر نابودی مواجه خواهد کرد، بلکه امنیت غذایی را نیز در معرض تهدید جدی قرار خواهد داد.