وقتی نام «چهارشنبهسوری» را میشنویم، خیلیها تصویر دورهمیهای گرم خانوادگی، بوی اسپند و صدای شاد ترقههای بیخطر دوران کودکی را به یاد میآورند؛ شبی که مردم با هم مهربانتر میشدند و با پریدن از روی شعلههای کوچک، آرزوهایشان را با گرمای آتش در دل سال نو جا میدادند. اما حالا این تصویر آرام و شاعرانه، جایش را به تصاویر هولناک آمبولانسها و انفجارهای گوشخراش داده است. جشنی که قرار بود بدرقهای برای بهار باشد، امروز خودش به مصیبتی برای شهرهای ایران تبدیل شده؛ اما چرا؟
برای واکاوی این موضوع، پای صحبتهای دکتر سهیل رحیمی، متخصص روانشناسی تربیتی و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران نشستیم. او از منظری متفاوت، ریشه این بحران را نه در مواد محترقه، بلکه در یک بحران هویتی و روانی عمیقتر در جامعه ایرانی میبیند.
چهارشنبهسوری؛ آینهای از اختلالات روانی جامعه امروز ماست
دکتر سهیل رحیمی، متخصص روانشناسی تربیتی در ابتدای صحبتش نگاهی آسیبشناسانه به وضعیت امروز چهارشنبهسوری داشت و گفت:«چهارشنبهسوری در گذشته نهچندان دور، جشنی خانوادگی و آیینی بود که مردم را به هم نزدیکتر میکرد. اما امروز، بیشتر شبیه میدان جنگ است تا جشن. این تغییر ریشه در نوع نگاه ما به فرهنگ و سنت دارد.
او ادامه داد:«این دیدگاه نگاه باعث شد بسیاری از آیینهای کهن مثل چهارشنبهسوری و حتی نوروز، نه بهعنوان فرصتی برای همبستگی، بلکه بهعنوان تهدید دیده شوند. نتیجهاش، بیگانگی مردم با ریشههایشان بود. بهجای اینکه این آیینها پلی شوند برای پیوند بین دین و فرهنگ ایرانی، با آنها مبارزه شد. اسلام هرگز با شادی مخالف نیست؛ این نگاه تنگنظرانه برخی افراد بود که باعث شد شاد بودن فقط در چارچوبهایی خاص و محدود تعریف شود.
چرا چهارشنبهسوری به خشونت کشیده شد؟
به اعتقاد رحیمی، محدودیتهای فراوان برای ابراز شادی در سطح جامعه، نتیجهای جز انفجار ناگهانی هیجانات نداشته است:«وقتی جوانی در طول سال فرصت تخلیه هیجان سالم ندارد و شادیهایش سرکوب میشود، به هر بهانهای چنگ میزند تا شور و هیجانش را تخلیه کند؛ ولو به شکلهای پرخطر. این نسل دوم و سوم انقلاب، دیگر ارتباطی با آن آداب و رسوم کهن ایرانی ندارد؛ شاهنامه را نمیشناسد، نمیداند چهارشنبهسوری اصلاً چه فلسفهای دارد! نتیجهاش میشود یک جشن بیهویت که فقط دنبال هیجان و انفجار است؛ نه معنای شادی را میفهمد و نه بلد است با خودش و دیگران مهربان باشد.»
رحیمی بر این باور است که تنها راه برونرفت از این وضعیت، بازگشت به هویت فرهنگی ایران است:«ما باید آشتی کنیم با فرهنگ و آیینهای کهن ایرانی. این فرهنگ نه تهدیدی برای دین است و نه تضادی با معنویت دارد؛ بلکه میتواند وسیلهای باشد برای اتحاد، برای نشاط اجتماعی و سلامت روانی.
او تأکید کرد:«چهارشنبهسوری امروز، فقط یک جشن خطرناک نیست؛ نماد وضعیت روانی جامعهای است که شادی کردن را فراموش کرده است. وقتی فرهنگ شادی سالم را نمیآموزیم، شادی تبدیل به رفتارهای پرخطر و خشونتآمیز میشود.»
شبکههای اجتماعی؛ شمشیر دو لبه چهارشنبهسوری
رحیمی به نقشی که شبکههای اجتماعی در شکلگیری و تشدید رفتارهای پرخطر چهارشنبهسوری دارند، اشاره کرد؛ نقشی که به گفته او نمیتوان آن را نادیده گرفت.او توضیح داد: «شبکههای اجتماعی مثل یک شمشیر دو لبه عمل میکنند. از یک طرف، بعضی از این بسترها توانستهاند فرهنگ درست شادی و شاد زیستن را ترویج کنند. مثلاً صفحاتی داریم که به شاهنامهخوانی، حافظخوانی و آشتی دادن نسل جوان با میراث فرهنگی کهن ما میپردازند. اینها دقیقاً همان کارکردهایی هستند که میتوانند به بازسازی هویت فرهنگی نسل جدید کمک کنند و جایگزین سالمی برای هیجانات پرخطر ایجاد کنند.»
اما از سوی دیگر، رحیمی هشدار داد: «شبکههای اجتماعیای هم وجود دارند که فقط به دنبال منافع خودشان هستند. متأسفانه در این فضاها، شادی را با انفجار و خطر گره میزنند. بهراحتی و بدون نظارت، انواع مواد محترقه و لوازم آتشزا خرید و فروش میشود و شبکهای عظیم از سودجویی شکل گرفته که کوچکترین توجهی به امنیت و سلامت مردم ندارند. این رویکرد بهنوعی ضدفرهنگ عمل میکند؛ نهتنها در برابر میراث فرهنگی ما میایستد، بلکه مستقیماً سلامت روان و جان مردم را تهدید میکند.»
این استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران تأکید کرد: «وقتی الگوی شادی برای نسل جوان، صرفاً در هیجانهای کوتاهمدت و پرخطر خلاصه میشود، دیگر نمیتوان انتظار داشت که مناسبتهایی مثل چهارشنبهسوری رنگ و بوی یک آیین شاد و خانوادگی بگیرد. این وضعیت، نشانه نیاز شدید جامعه به بازتعریف مفاهیم شادی، فرهنگ و سنت است؛ مفاهیمی که اگر درست مدیریت نشوند، در شبکههای اجتماعی به ابزاری برای هیجانهای مخرب تبدیل میشوند.»
راهی برای تخلیه هیجانی؛ بدون خطر، با شادی اصیل
رحیمی در بخش دیگری از گفتوگو با خبرنگار ایرنازندگی، به یکی از ریشهایترین نیازهای نسل نوجوان و جوان اشاره کرد؛ نیاز به تخلیه هیجانی. او معتقد است که این نیاز نهتنها طبیعی، بلکه حیاتی است و اگر مسیر درستی برای پاسخ به آن فراهم نشود، میتواند به رفتارهای پرخطر و آسیبزا منجر شود.
رحیمی با اشاره به نظریات روانشناسان برجسته گفت: «ویلیام گلاسر، روانشناس معروف، تأکید دارد که یکی از نیازهای اساسی بشر، شاد زیستن است. وقتی جامعهای نتواند شادی را در بسترهای سالم و ایمن فراهم کند، بهناچار افراد برای تخلیه هیجانات سرکوبشدهشان به راههای پرخطر کشیده میشوند. چهارشنبهسوری، نمونه بارزی از همین تخلیههای هیجانی مهار نشده است.»
او ادامه داد: «برای پیشگیری از این وضعیت، باید شادی را در جامعه گسترش دهیم. جشنها و مناسبتهای شادیآفرین نباید محدود به چند روز خاص یا مراسم رسمی و خشک باشند. مدارس، دبیرستانها، دانشگاهها، همه و همه باید کانونهایی برای نشاط، بازیهای گروهی، جشنهای ملی و بومی و برنامههای مفرح باشند. امروز فضای آموزشی ما، از دبیرستان گرفته تا دانشگاه، رنگ غم و افسردگی به خود گرفته. طبیعی است که جوان و نوجوانی که در چنین فضایی قرار دارد، به دنبال فرصتی برای انفجار هیجانات سرکوبشده باشد.»
رحیمی با تأکید بر ضرورت بازتعریف شادی در جامعه اضافه کرد: «شادی واقعی دستوری نیست و نمیتوان با ابلاغیه و شعار آن را ایجاد کرد. باید اندیشمندان، هنرمندان و معلمان ما، راههای اصیل شاد زیستن را به نسل جدید آموزش دهند. آشتی با آیینهای کهن، برگزاری جشنهای ملی، ترویج هنر و ادبیات شادیآفرین و حتی فراهم کردن فضاهای ورزشی و تفریحی مناسب، همگی گامهایی هستند برای نجات نسل جوان از هیجانهای پرخطر.»
جشنهای کوچک خانوادگی؛ کمکیار چهارشنبهسوری کمخطر
رحیمی در پاسخ به این سؤال که آیا برگزاری جشنهای کوچک خانوادگی میتواند جایگزین هیجانات خطرناک چهارشنبهسوری شود، با صراحت پاسخ داد: «جشنهای خانوادگی هرچند میتوانند شور و نشاط بیشتری به جامعه تزریق کنند، اما جایگزین چهارشنبهسوری نخواهند شد. چهارشنبهسوری یک جشن ملی است؛ جشنی که ریشه در تاریخ و فرهنگ مشترک همه ایرانیان دارد و در سراسر کشور فراگیر است.»
او ادامه داد: «کاری که میتوان کرد این است که در همین جمعهای خانوادگی کوچک، فرهنگ درست چهارشنبهسوری را ترویج کنیم. شاهنامهخوانی، گسترش روحیه پهلوانی، نوعدوستی، و عمل به آموزههای کهن مثل گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک، میتواند چهارشنبهسوری را از یک جشن پرخطر به یک مراسم بیخطر و زیبا تبدیل کند.»
اما به اعتقاد این روانشناس اجتماعی، برای موفقیت چنین طرحهایی باید به موانع مهمتری توجه کرد. او توضیح داد: «این جشنهای کوچک خانوادگی وقتی میتوانند فراگیر شوند که مناسبات خانوادگی در جامعه مستحکم باشد. ما در کشوری زندگی میکنیم که متأسفانه ارتباط بین خانوادهها و افراد روز به روز کمرنگتر میشود و دلیل عمده این موضوع هم مشکلات اقتصادی است.»
اما این پایان حرفهای او نیست. رحیمی معتقد است باید نگرش عمومی جامعه هم تغییر کند: «ما باید به مردم بیاموزیم که جشن خانوادگی یعنی ایجاد مودت و دوستی. شادی واقعی، برآمده از ارتباطات انسانی سالم است، نه مصرفگرایی افراطی.»
او در پایان بر ضرورت احیای فرهنگ مطالعه در جامعه تأکید کرد: «نسل امروز از تفکر و تعمق گریزان شده و این را در آمار پایین کتابخوانی به وضوح میبینیم. باید به مردم فرصت اندیشه بدهیم؛ تا در سایه خردورزی، سنتهای ارزشمندمان را احیا کنیم و جشنهای ملی و خانوادگی را به جایگاه اصیل خودشان بازگردانیم.»